به گزارش قدس آنلاین، برندز در مطلب خود با عنوان «جنگ جهانی دیگر، چگونه درگیریهای منطقهای امروزی به جنگ جهانی دوم شباهت دارد؟» مینویسد:
وقتی آمریکاییها به جنگ جهانی فکر میکنند، معمولاً به جنگ جهانی دوم فکر میکنند - که با حمله ژاپن به پرلهاربر در دسامبر ۱۹۴۱ آغاز شد. اما جنگ جهانی دوم با سهگانهای از رقابتها برای برتری در مناطق کلیدی آغاز شد که از اروپا تا آسیا -اقیانوسیه امتداد داشت.
سهگانههای چین، ایران و روسیه
گذشته نیز، شبیه حال است. شباهتهای میان دوران پیش از جنگ جهانی دوم و زمان حال، قابل توجه است. امروزه، همانند دهه ۱۹۳۰، نظام بینالملل با سه چالش شدید منطقهای مواجه است.
۱.چین به عنوان بخشی از کارزار خود برای بیرون راندن ایالات متحده از غرب اقیانوس آرام و شاید تبدیل شدن به قدرت برتر جهان، به سرعت در حال تجمیع قدرت نظامی خود است.
۲. جنگ روسیه در اوکراین محور تلاشها برای بازپسگیری مناطقی در اروپای شرقی و فضای شوروی سابق است.
۳. در خاورمیانه، ایران و گروههای نزدیک به آن - حماس، حزبالله، حوثیها و بسیاری دیگر - در حال مبارزه خونین برای تسلط منطقهای علیه اسرائیل و ایالات متحده هستند.
از دیگر مشترکات اساسی که دولتهای تجدیدنظرطلب را به هم پیوند میدهد، تمایل به شکستن نظم تحت رهبری ایالات متحده است. پکن، مسکو و تهران قدرتهای جدیدی هستند که با واشنگتن و متحدانش مبارزه میکنند.
البته دو چالش، تاکنون جدی شدهاند. جنگ در اوکراین همچنین یک رقابت نیابتی بین روسیه و غرب است. حمله حماس به اسرائیل در اکتبر گذشته منجر به درگیری شدیدی شد که سبب افزایش خشونت در آن منطقه حیاتی میشود. در همین حال، ایران به سمت تسلیحات هستهای حرکت میکند که میتواند تجدیدنظرطلبی منطقهای اش را در برابر پاسخ اسرائیل یا ایالات متحده بهشدت افزایش دهد.
از سوی دیگر، هواپیماهای بدون سرنشین، مهمات توپخانه و موشکهای بالستیک ارائه شده توسط تهران و پیونگ یانگ، مسکو را در درگیری خود علیه کییف حفظ کردهاند. در عوض، به نظر میرسد مسکو در حال انتقال فناوری و دانش نظامی حساستری است: شامل فروش هواپیماهای پیشرفته به ایران، ارائه کمک به برنامههای تسلیحاتی پیشرفته کره شمالی، شاید حتی کمک به چین برای ساخت نسل بعدی زیردریایی تهاجمی.
کشمکشهای منطقهای مشابهتهایی را با جنگ جهانی دوم نشان میدهند. حتی در خاورمیانه هم، حماس با تسلیحات چینی، روسی، ایرانی و کره شمالی ، با اسرائیل میجنگد.
فارین افرز ادامه میدهد : هرچند دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است این سناریو اتفاق نیفتد و چین به عنوان ضلع سوم، وارد جنگ نشود. آسیای شرقی میتواند در صلح باقی بماند، زیرا ایالات متحده و چین انگیزههای زیادی برای اجتناب از یک جنگ وحشتناک دارند. جنگ در اوکراین و خاورمیانه نیز ممکن است فروکش کند.
حضور آمریکا با هدف بازدارندگی در آبها
برندز معتقد است: در حال حاضر، ایالات متحده برای حمایت از اسرائیل و اوکراین به طور همزمان تلاش میکند. استقرار در آبهای اطراف خاورمیانه با هدف بازدارندگی ایران و باز نگه داشتن خطوط حیاتی دریایی است. آمریکا در حملات خود علیه اهداف حوثیها در یمن داراییهایی مانند موشکهای دوربرد و تاماهاوک را خرج میکند که در درگیری بین آمریکا و چین از اهمیت بالایی برخوردار است.
همه اینها نشانههایی از یک مشکل بزرگتر برای آمریکاست: کاهش توانایی و ظرفیت ارتش ایالات متحده نسبت به چالشهای پرشمار .
در طول دهه ۲۰۱۰، پنتاگون به تدریج از راهبرد نظامی برای شکست دو دشمن فاصله گرفت و در عوض راهبرد یک جنگ را انتخاب کرد که هدف آن شکست دادن یک رقیب بزرگ، یعنی چین، بود. اما آمریکا همچنان پنتاگون را برای تهدید ترکیبی از قدرتهای بزرگ متخاصم و منطقهای مجهز کرده است. این استراتژی، احتمالاً دشمنان ایالات متحده، مانند روسیه و ایران را نیز جسور کرده است که مطمئناً متوجه شدهاند یک ابرقدرت بیش از حد در حال گسترش، توانایی محدودی برای پاسخ به سایر عرصهها دارد.
نظر شما